سپهر و بابایی،نوروز 91
سپهر ببین چقدر کوچیک و ناتوانی ، حتی وقتی بابایی تو خواب ناز بسر می بره، قدرت رها شدن از دستاش و نداری . ...
نویسنده :
مامان
16:21
اولین بیان صحیح کلمه از سپهر...
ماماني زندگيم عشقم عمرم جونم حياتم الان تو خواب نازي، خيلي هم خسته بودي ، چون امروز 1 تايم از خوابت و حذف کردي ، البته به عشق ديدن بابايي ، تازه داشت چشات سنگين مي شد که صداي قان قان (به قول گل پسر) بابايي شنيدي از جات پريدي و رفتي جلوي در، بعدشم هر چي تلاش کردم بخوابونمت بي نتيجه بود ،آخه بد خواب شدي تا ساعت 11 شب بيدار بودي تا بالاخره خوابيدي. منم اومدم که عکس بزارم ، که با مشکل مواجه شدم . گفتم يه خاطره ازت بنويسم ، تا آينده با خوندنش اين روزاي روياييم و از ياد نبرم ، يه گوله نمکي، چند روزي هست که در مواقع صحيح و با بيان صحيح از کلمه نه استفاده مي کني، که وقتي مي گي نه نه ما رو متوجه بزرگ شدنت مي کني . عاشق نه گف...
نویسنده :
مامان
15:02
واکسن 18 ماهگی.
سلام پسرم ، امروز 20 / آذر /91 باید می بردم واکسن ١٨ ماهگی تو بزنی. به خاطر مراسم دایی جون واکسنت 2 روز تاخیر افتاد. خودم یه کمی ته دلم استرس داشتم البته خیلی کم ، که به همین دلیل دیگه بعد از نماز خوابم نبرد ، ساعت ٧ بود که بابایی و راهی کردم. بعد هم منتظر عمه شدم که کارت واکسنت و که خونه ی بابا عباسینا جا مونده بود و بیاره. عمه طبق قولی که داده بود قبل ساعت ٨ به دستم رسوند و رفت. منم اومدم یواش یواش سعی کردم بیدارت کنم که بریم . آخه یه مدته ساعت 11 صبح بیدار می شی، ترسیدم الان بیدارت کنم ، ناراحت بشی. اول سعی کردم ، کاپشنت و بهت نشون بدم که بفهمی می خوای بریم دَ دَ ، البته د د ایی که به ٢ تا آمپول ختم می شه ، دلم می سو...
نویسنده :
مامان
10:36
دایی مهران و زندایی عزیزم ، پیوندتان مبارک.
ازدواج تنها پیوند زمینی است که در آسمانها بسته میشود. پیوند زیبایتان مبارک باد. پیوندتان را با تقدیم هزاران گل سرخ تبریک میگوییم و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو میکنیم.  ...
نویسنده :
مامان
14:15
مامانی این عکس و خودم ازت گرفتم و بی نهایت دوسش دارم.
گل پسر مون ، حرف میزنه .
امروز دوشنبه 14 / آذر / 91 ساعت 14:36 سن سپهر:1 سال و 5 ماه و 26 روز. گل پسرم ، عشقم عمرم جونم زندگی من این کلمات و روزی هزار بار از من می شنوی ، ولی جدیداَ با شنیدن این حرفا سریع تو بغلم خودت و رها می کنی و می خندی ، می فهمم کیلو کیلو امواج مثبت و داری دریافت می کنی . مامانی رشد در زمینه ی حرف زدنت کُنده ، این و از خودم ارث بردی دایی احسان همیشه می گه مامانی سپهر تا 5 سالگی حرف نزد ولی وقتی زبون باز کرد دیگه حرف زداااااااااا.البته من 3 سالگی زبون باز کردم و مادرجون میگه هر وقت می رفتیم بیرون ، هر مردی و تو خیابون می دید می گفت بابا. تو هم الان وقتی حرف می زنی برای خودت، ما متوجه نمیشیم ولی بابا و زیاد میگی و مامان جو...
بهترین عموی دنیا ، عمو محمد.
عمو محمد مهربون برای زحماتی که برای ساختن این لوگو کشیدی ، ازت ممنونیم . ...
نویسنده :
مامان
20:06
وای بازم..................
سلام یکی یه دونه ی من دوباره تب و بی خوابی دوباره کج خلقی و لجبازی دوباره پی پی کردن زیاد دوباره درد و بی اشتهایی دوباره ... اگه گفتی ؟؟ بله درست حدس زدی دوباره یه دندون دیگه ، مامانی خیلی ناراحت می شم از این که درد می کشی ولی کاری از دستم بر نمی آد فقط اگه تبت شدید بشه از استامینوفن استفاده می کنم 9 / مهر / 91 دندون نیش راست فک بالات در اومد . خیلی اخلاقت خوب شد ،خوب غذات و می خوردی ، برای خودت بازی می کردی ، بدون اینکه با من کاری داشته باشی، گفتم اقلاً تا یه مدتی راحتی . ولی از دیروز یعنی 11 / مهر / 91 دوباره همه چی مثل قبل شد دیروز از صبح که بیدار شدی بد خلقی و لجبازیت شروع شد خیلی خسته شدم ، اصل...