ثمره ی عشقمون  ،سپهر گلمون ثمره ی عشقمون ،سپهر گلمون ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

♥㋡ سپهر بابا مسعود♥㋡

سپهرک خونه ی ما.

  امروز سپهرک خونه ی ما ، قبل مامانیش بیدار شد. و برای اولین بار برای بیدار کردن مامانش از خواب، وارد عمل شد. مامانش که پشتش به سپهر بود ، سپهرک ما اول سعی کرد ،صورت مامانش و بچرخونه طرف خودش  بعد پیش خودش فکر کرد و بعد گفت : پس چرا مامانم به من نگاه نمی کنه؟ گفت پس یه چیزی هست که جلوی چشای مامانم و گرفته نمی زاره من و ببینه،باید سعی کنم برش دارم تا من و ببینه. اون موقع بود که پسرک ما ،یا سپهرک خونه ی ما  ، با اون انگشتای کوچولوش سعی کرد پلک مامانش و بگیره و از رو چشاش برداره ،انگار که می خواد چیزی از رو زمین برداره. اون وقت بود که مامانش احساس کرد دا...
17 ارديبهشت 1391

راه رفتن و حرف زدن همزمان در یک روز.

سلام پسرم ، روز های قشنگ مون  و با کار های جدیدت، قشنگ تر  از قبل میکنی. امروز 11 / اردیبهشت /91 ،  صبح که بیدار شدی بعد از چند دقیقه که از گشت و گذارت تو خونه نگذشته بود ، که دیدم حروف جدیدی داری می گی که خودت مشغول بازی هستی  و اصلا حواست نیست. وقتی دقت کردم فهمیدم داری پشت سر هم تند تند می گی ما ما ، ماما بعد از کلی ذوق کردن ، خبر خوش حرف زدن سپهر رو ، به دوست دارانش ابلاغ کردم  از جمله بابا مسعود همیشه به بابایی می گفتم به نظرت سپهر اول مامان می گه یا بابا؟ بابا مسعود گفت :مامان و زودتر میگه. البته نمی دونم می تونم این ما ما  ماما گفتن تو رو ، شروع حرف زدنت حساب کنم...
11 ارديبهشت 1391
1