پسرم ، مثل یه مرد میشینه.
در ادامه مطلب، ببینید.
امروز چهارشنبه 28/دی/90 ساعت 17:45 گذاشتمت رو زمین ، زنگ زدم با خاله سمیرا (دختر خاله ی مامان) حرف زدم ،یه ربع بود داشتم حرف می زدم که خاله سمیرا پرسید سپهر می شینه؟ من هم یه نگاه کردم به تو دیدم یک ربع ساعت که گذشته نشستی و اصلاً نیوفتادی و داری بازی می کنی .
گفتم :فکر کنم دیگه از این لحظه بدون کمک می شینه.منم اون لحظه رو تو خاطرم ثبت کردم تا در اولین فرصت تو وب لاگ خاطراتت ثبتش کنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی